طراحی سایت در اصفهان | بهترین و جذاب ترین | تیم راهکارهای وب

طراحی سایت در اصفهان | بهترین و جذاب ترین | تیم راهکارهای وب

طراحی وبسایت زیبا به عنوان یکی از مهمترین عوامل جذب کاربران به سایت شما، توجه زیادی را به خود جلب کرده است. در اینجا، چند راهنمای کاربردی برای طراحی وبسایت زیبا را معرفی می کنیم:

 

1. انتخاب رنگ های مناسب

وب سایت واکنش گرا طراحی نمایید.

رنگ ها باعث جذب نظر کاربران به وبسایت شما می شوند. از رنگ های روشن و شاد استفاده کنید تا کاربران را به خود جذب کنید.

 

2. ایجاد یک طرح ساده و کاربرپسند

 

طراحی وبسایت ساده و کاربرپسند، کاربران را به سایت شما جذب می کند. سایت شما باید طوری طراحی شود که کاربران به راحتی بتوانند به اطلاعات دلخواه خود دسترسی پیدا کنند.

 

3. استفاده از تصاویر با کیفیت

 

استفاده از تصاویر با کیفیت، جذابیت وبسایت شما را افزایش می دهد. تصاویر باید به طور مناسب در سایت قرار گیرند تا با استفاده از آن ها، کاربران را به سایت شما جذب کنید.

 

4. استفاده از فونت های خوانا

 

فونت های خوانا، کاربران را به سایت شما جذب می کنند. از فونت هایی که خوانایی بالایی دارند، استفاده کنید تا کاربران به راحتی بتوانند متن های مختلف را بخوانند.

 

5. انتخاب تصاویر مناسب

 

تصاویر مناسب، جذابیت وبسایت شما را افزایش می دهند. از تصاویری که به صورت حرفه ای گرفته شده اند و با محتوای وبسایت شما همخوانی دارند، استفاده کنید.

 

6. ایجاد یک طرح منحصر به فرد

 

طراحی یک وبسایت منحصر به فرد، جذابیت ویژه ای به سایت شما می دهد. با ایجاد یک طرح منحصر به فرد، کاربران به سایت شما جذب می شوند.

تیم بزرگ راهکارهای وب  websolutiontools.com

7. استفاده از تأثیرات حرکتی

 

استفاده از تأثیرات حرکتی، جذابیت وبسایت شما را افزایش می دهد. با استفاده از تأثیرات حرکتی مناسب، کاربران به سایت شما جذب می شوند.

 

راهکارهای وب، یک سایت حرفه‌ای در زمینه طراحی و پشتیبانی سایت های وب می باشد. این سایت با داشتن تجربه‌ی بیش از چندین سال در زمینه طراحی و توسعه‌ی وب سایت‌ها، به شما کمک می‌کند تا یک سایت جذاب و کارآمد برای کسب و کار خود ایجاد کنید.

 

خدمات ارائه شده توسط راهکارهای وب شامل طراحی سایت، بهینه سازی سایت برای موتورهای جستجو، پشتیبانی فنی و نگهداری سایت است. همچنین، این سایت به شما کمک می‌کند تا با استفاده از تکنولوژی های روز دنیا، در حریم امنیتی بالا، سایتی ایمن و پایدار برای کسب و کار خود ایجاد کنید.

 

راهکارهای وب با داشتن تیمی متخصص و با تجربه، قادر است به نیازهای خاص هر کسب و کار پاسخ دهد و با برآورده کردن این نیازها، به شما کمک کند تا به موفقیت بیشتری در کسب و کار خود برسید.

 

با انتخاب راهکارهای وب، شما مطمئن هستید که بهترین خدمات در زمینه طراحی و پشتیبانی سایت را دریافت خواهید کرد و به راحتی می‌توانید با مشتریان خود در ارتباط باشید و کسب و کار خود را به سطح بالاتری برسانید.

منبع : تیم بزرگ راهکارهای وب  websolutiontools.com

طراحی سایت در اصفهان | بهترین و جذاب ترین | تیم راهکارهای وب

طراحی سایت در تهران ?جذاب ترین در 1402 | - تیم راهکارهای وب

طراحی سایت در شیراز (حرفه ای + کارآمد) با قیمت عالی 2023

مجید جلیلی - تیم راهکارهای وب

راه حل و تمرین های خارق العاده کوچک کردن شکم

کوچک کردن شکم یکی از مهمترین مسائل، برای داشتن تناسب اندام است. زیبایی اندام در بسیاری از موارد به داشتن شکمی صاف و تخت وابسته است. برای داشتن شکم کوچک و همینطور خوش فرم جلوه کردن لباس بر تن که در پی آن سلامتی نیز حاصل خواهد شد، لازم به پیش گرفتن راهکارهایی است  که بدون تردید ورزش کردن و کالری سوزی د فعالیت هوازی اصلی ترین و شاه کلید رسیدن به این هدف زیبا می باشد.

ما در این متن، این راهکارها را برایتان کنار یکدیگر گردآوری کرده‌ایم. همراه ما باشید تا به طور کامل هر یک از آنها را برایتان بیان کنیم.

 

کوچک کردن شکم؛ دغدغه بزرگی نیست

 

امروزه برای داشتن تناسب اندام راهکارهای بسیار موثری مشخص شده است. وقتی فرد مصمم شود و اراده قوی برای خوش اندام شدن داشته باشد، تقریبا نیمی از مسیر برای دست یافتن به آنرا طی کرده است.

زیرا تنها می‌توان با رعایت چند نکته کلیدی به این منظور دست یافت. تغییراتی در سبک زندگی که بسیار سطحی و آسان هستند طی چند ماه، می‌تواند تاثیرات چشمگیری را برای فرد بروز دهد.

 

مطالب مرتبط با کوچک کردن شکم

 

گزینه‌های مختلفی طی سال‌های اخیر برای داشتن تناسب اندام و کوچک کردن شکم ارائه شده است که یکی از آنها عمل‌های جراحی محسوب می‌شود. با وجود اینکه این جراحی‌ها به سرعت سبب تناسب اندام می‌شوند، ممکن است آسیب‌های جدی را برای بدن به همراه داشته باشند.

اما هستند افرادی که بدون انجام هرگونه عمل روی بدن خود، سعی بر ایجاد تناسب اندام و کوچک کردن شکم می‌کنند. در این متن موارد مناسبی برای همه افراد ارائه کرده‌ایم که بسیار موثر هستند و به بهتر شدن تناسب اندام کمک خواهند کرد.

 

چگونه از ناحیه شکم لاغر شویم؟

 

دغدغه مهم برای رفتن به مهمانی و مراسم‌های دورهمی، ممکن است زیبا بودن لباس در تن باشد که به همین دلیل نیاز به کوچک کردن شکم ایجاد می‌شود.

البته که سلامتی مهم‌تر از فرم اندام است اما اگر کمی با خودمان رو راست باشیم، پی می‌بریم که هیچوقت پیروی از روند تغذیه‌ای سالم به نسبت نیازهای بدن، در کنار فعالیت بدنی روزانه که کیفیت عمر را افزایش می‌دهد، چربی شکمی را ایجاد نمی‌کند.

بهتر است قبل از اعتماد به رژیم‌های کوتاه مدت که قول کاهش وزن در بازه زمانی کوتاه را می‌دهند، از راهکارهایی که در این متن برای کوچک کردن شکم ارائه شده است کمک گرفت.

همچنینی مقالات مفیدی را در مجله سلامتی و تندرستی ماورای سلامت در این باره یافته ایم که می توانید آن ها را نیز مطالعه کنید.

 

اعتدال در مصرف کربوهیدرات

 

اکثر غذاهایی که مصرف می‌شوند به عنوان وعده‌های اصلی حاوی مقدار زیادی کربوهیدرات هستند. البته که بدن برای بازسازی بسیاری از بافت‌های خود و تامین انرژی نیاز به دریافت کربوهیدرات دارد.

پس این موضوع نشان می‌دهد که به هیچ وجه نباید مصرف آنها قطع شود. تنها بهتر است در حد اعتدال مصرف شوند و ترجیحا از غلات سبوس‌دار و کامل استفاده شود.

برای کمتر کردن مصرف کربوهیدرات می‌توان از انواع سالاد میوه و سبزیجات که فیبر بالایی دارند به عنوان پیش غذا و همینطور نوشیدن یک لیوان آب، نیم ساعت قبل از غذا استفاده کرد. از این طریق کربوهیدرات کمتری به بدن خواهد رسید.

 

قطع مصرف شیرینی‌جات و قند

 

برای رسیدن قند مورد نیاز بدن حتما نباید از قندهای مصنوعی استفاده کرد. توجه به این نکته که مصرف میوه‌ها و میوه خشک می‌تواند قند مورد نیاز بدن را تامین کند نکته ضروری است که بهتر است در نظر گرفته شود.

اگر از بزرگ بودن شکم خود ناراحت هستید باید با زیاده روی در مصرف شیرینی‌جات، کیک خامه‌ای، نوشابه‌های قندی و گازدار و همینطور انواع آبنبات‌ها، خداحافظی کنید.

 

مصرف پروتئین بیشتر

 

با کاهش وزن کلی می‌توان به کوچک کردن شکم نیز منجر شد. برای این منظور بهتر است از پروتئین بیشتری استفاده کرد تا بدن به جای سوخت عضلات بدن، از پروتئین دریافتی انرژی مورد نیاز را تامین کند.

منابع پروتئینی مانند تخم مرغ، انواع غذاهای دریایی، انواع حبوبات و گوشت‌ قرمز یا سفید منابعی غنی از پروتئین هستند که بهتر است در برنامه روزانه گنجانده شوند.

 

مصرف بیشتر انواع میوه و سبزیجات

 

از آنجایی که سبزیجات فرایند چربی سوزی را معکوس می‌کنند، برای رسیدن به کاهش وزن و از بین رفتن چربی‌های شکمی، بسیار موثر هستند.

از این رو بهتر است از میوه و سبزیجات بیشتری برای کوچک کردن شکم استفاده کرد و از آنها به عنوان پیش غذا و یا میان وعده‌ها استفاده کرد. نکته مهمی که این راهکار به همراه دارد، این است که از ایجاد یبوست جلوگیری می‌شود.

 

آب کردن سریع شکم و پهلو با ورزش

 

برای داشتن شکم تخت بهتر است روزانه بین 40 دقیقه الی 1 ساعت فعالیت بدنی منظم و ورزش هوازی انجام شود. بهترین ورزش‌ها برای از بین بردن چربی‌های اطراف کمر شامل موارد زیر می‌شود:

 

چگونگی بهره از ورزش برای کوچک کردن شکم

 

بهتر است دقت شود که برای نتیجه بهتر و سوزاندن چربی‌ها، کوچک کردن شکم و پهلوها، بهتر است تا یک ساعت قبل از انجام حرکات ورزشی غذای سنگین مصرف نشود.

در ادامه آن نیز بعد از تمام شدن فعالیت بدنی باید تا 2 ساعت از خوردن غذا با کالری بالا پرهیز شود. زیرا ممکن است بیشتر جذب بدن شود و بدتر موجب بالا رفتن وزن شود. از انواع میوه و سبزیجات، آب و آبمیوه‌های طبیعی می‌توان برای جلوگیری از ضعف و گرسنه شدن حین تمرین استفاده کرد.

 

حذف چربی‌های غیر مفید

 

مصرف چربی بیش از حد از جمله مواردی است که برای افزایش وزن کل بدن و چربی اطراف شکم بسیار تاثیرگذار است. به همین منظور باید سعی کرد تا از مصرف چربی‌های اشباع که اغلب از چربی‌های حیوانی حاصل می‌شوند، پرهیز کرد.

جایگزین کردن روغن‌های گیاهی مهمترین گام برای حذف چربی‌های بد به شمار می‌روند. استفاده از روغن زیتون، روغن کانولا و روغن نارگیل بهترین گام برای دریافت چربی خوب است.

از طرفی دیگر بهتر است انواع سس که چربی زیادی دارند مانند سس مایونز از رژیم غذایی به طور کلی حذف شوند و به جای آنها از لیمو ترش تازه، سرکه و روغن زیتون برای مزه دار کردن سالاد استفاده شوند.

 

هیدراته نگه داشتن بدن و مصرف آب

 

شاید نوشیدن آب راهبردی بسیار سطحی باشد اما برای سیر ماندن و تامین بسیاری از مواد مغذی مورد نیاز بدن کافی است تا در طول روز از 8 الی 12 لیوان آب مصرف کرد.

این موضوع علاوه بر اینکه به دوری از ریزه‌خواری کمک می‌کند و فرد را سیر نگه می‌دارد، می‌تواند به پیشگیری از چروک شدن پوست و شل نشدن پوست بر اثر کاهش سایز، منجر شود.

 

زمان مناسب برای وعده‌های غذایی

 

اگر خواهان کوچک کردن شکم هستید، باید غذا خوردن بعد از ساعت 21 به بعد شب را ممنوع کنید. علاوه بر این موضوع لازم به ذکر است که بهتر است صبحانه را زود تر و قبل از ساعت 9 میل کرد و تا زمان ناهار از میان وعده‌های سبک مانند انواع میوه و سبزیجات، لبنیات کم چرب، میوه خشک و همینطور آجیل و انواع مغزها بهره‌مند شد.

 

اندازه وعده‌های غذایی

 

در وعده‌های غذایی اصلی نباید حجم زیادی از مواد غذایی را وارد بدن کرد. بهتر است وعده‌های اصلی را تقسیم کنید و از غذا با مقدار کم، در تعداد وعده‌های مختلف استفاده کنید. میان وعده‌ها می‌توانند کمک بسیار زیادی را در کاهش وزن کلی بدن و کوچک کردن شکم را به همراه داشته باشند.

 

 

https://my.carthage.edu/ICS/Academics/EXS/EXS_3070__UG16/RC_2017_UNDG-EXS_3070__UG16_-01/Announcements.jnz?portlet=Announcements&screen=View+Post&screenType=next&&Id=22fb18dd-d468-4793-8508-011bd004f5c6

https://ez*******.cityu.edu.hk/login?url=https://mavarayesalamat.ir/

http://entrance-exam.net/forum/members/wesleycruz1.html

http://history.lib.ntnu.edu.tw/wiki/index.php/%E4%BD%BF%E7%94%A8%E8%80%85:WesleyCruz1

https://www.pubpub.org/user/wesley-cruz-2

https://bbs.pku.edu.cn/v2/jump-to.php?url=https://mavarayesalamat.ir/

https://connect.nl.edu/NLU-Strategic-Plan-2011-2016/blog/Lists/Comments/AllComments.aspx

https://gitlab.bsc.es/WesleyCruz1

 

 

پاورپوینت تکنیک های فروش حرفه ای

این پاورپوینت با موضوع تکنیک های فروش حرفه ای با 40 اسلاید با عناوین زیر تعریف فروش تعریف بازار چگونه محصولات خود را به دیگران معرفی کنیم؟ چطور مشتری را متوجه نیاز به محصولات بادران کنیم؟ انواع تکنیک های قابل اجرا در جلسات ویزیت انواع هدف ها در تماس با مشتری مشکلات پس از فروش چرا مشتریان خرید خود را متوقف می کنند؟ تکنیکFABC منافع را بف



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

پاورپوینت تکنیک های فروش حرفه ای

فایل ورد روش اندازه گیری یون فلزات در آب و فاضلاب

روش اندازه گیری یون فلزات در آب و فاضلاب



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

فایل ورد روش اندازه گیری یون فلزات در آب و فاضلاب

Short stories for kids - free

Short stories for kids - free

 

 

Anti and Antolon story

 

 

z4_pmfi.jpg

 

One cold autumn day, a little ant named Anti wanted to take home a big piece of biscuit with all his might! He used to stand a little behind biscuit and push it. He would stand in front of it for a while and pull it with his hands and try to make it move!

As he was trying, one of his friends, whose name was Antolon, stood next to him and said:
Hello Anti! what are you doing? And when his eyes fell on the biscuit, he said:
Wow, what a big biscuit! It must be very heavy! Do you want me to help you?

Anti said:
No thanks! I can take it myself!

Antolone said:
This is very heavy! How are you going to take it alone? It is gonna be a hard work!

Anti said:
No! It is not difficult at all! I am very strong and I can handle it myself! Don’t you know that we ants can lift and move loads heavier than ourselves?!

Antolone said:
I did not say that you are not strong! By the way, you are very strong and powerful! And you are right! Ants can do this! But everything has a limit! For example, can we ants lift a big tree branch? Obviously we can’t! So we have to do our work together!

Anti said:
No need to cooperate! I always do my work myself and I don’t need anyone!

Antolone said:
OK! as you like! But if you need help, you can count on me!

Antolon left and Anti started pulling and pushing the biscuit again! It was almost noon and Antti still couldn’t shake the biscuit! He was very hungry! He said to himself:
Maybe if I eat a little of the biscuit, it will be lighter and I can move it! So he started eating biscuits!

When he was full, he looked at the biscuit and realized that its size had not shrunk too much! But he still stuck to his words and was not ready to ask anyone for help!

It was sunset and Sun went to sleep! Anti was tired, but he was only able to move the biscuit a little! That’s why he sat down on the floor and looked at the biscuit! He said to himself:
If I had accepted Antolon’s help in the morning, I would be sitting in my warm and soft house now!

But there was no one to help him! He looked around but did not see anyone! He looked above his head and suddenly he saw Busy, the little bee, flying! He called Busy and begged him to tell Antolon to come to his aid!

A few minutes passed and Anti was very cold! He was scared and thought that maybe Antolon was upset with his behavior in the morning and didn’t want to come to his aid!

 

 

 

Panda’s magic pencil story

 

 

One sunny day, little panda was tidying his room and putting his books inside the shelf. He would put some books that he had not yet read in front of him so that he could read them sooner.

When he was tidying up under his bed, he suddenly hit a big colored pencil. He took it out from under the bed and looked at it. He did not remember that he had such a large pencil before! He thought to himself:
Maybe I lost this pencil a long time ago and that’s why I don’t remember it!

That’s why he put the pencil on the table and went to arrange the rest of his room! After eating lunch, little panda decided to draw! He wanted to use his big pencil! He had a craving for a big delicious cake, so he painted a beautiful cake and when he was done, he blew on the drawing to remove the crayon powder from it. But suddenly a cake appeared on the table! The little panda was a little scared at first, but when he looked closer, he realized that this was the same cake he had painted.

He slowly moved his hand forward and ate a piece of it. It was very delicious! At that moment, a great thought came to the little panda’s mind! He could draw any food he wanted so that he could and eat it!

From that day on, the little panda painted and ate everything he wanted, such as chocolate, chips, ice cream and puffs, and even very fatty foods such as pizza and lasagna!

It went on like this for a while and the little panda had gained a lot of weight. He was walking very hard and could not fit in the chair in his room anymore!

His belly had grown so much and had come forward that he could no longer see his legs! Until one day after eating a piece of pizza that he had painted, he had a severe stomachache! He got dizzy and fell to the ground!

When he opened his eyes, Dr. Goat was standing above him! He said to the little panda:
You ate too much! From now on, you should be careful about what you eat and you should exercise!

When Doctor Goat left, Little Panda took a look at his own image in the mirror! and He was very surprised! He was very fat! Big belly and big hands and feet! He got so upset!
Now he understood why he walks so hard and can’t play with his friends like before! From that day on, the little panda started to exercise and eat healthy food! Once he wanted to throw away his magic pencil! But he thought to himself:
Why should I throw it away?! I can paint healthy foods with it! Like apples, oranges, lettuce and broccoli!

Every day that passed, the little panda got healthier and felt better! He had turned into the same cute and beautiful little panda and could play with his friends again!

One day when he was coming back from the game, he went to take the magic pencil and draw a fruit with it, but no matter what he looked, he couldn’t find it! That magic pencil disappeared as suddenly as it was found! But the little panda was very happy and promised himself to eat every food in measure from then on! Even if it is very tasty.

mooniza

 

Puss in Boots Story for kids

Puss in Boots Story for kids

 

 

a3_6pch.jpg

 

Once upon a time, a poor miller lived with her three sons. Years has passed and the miller of our story got old and died. He left nothing for his sons except a mill, a donkey and a cat. The oldest boy took the mill. The middle one took the monkey. So The cat was the youngest boy share.

Well! The youngest boy whispered, I will eat this cat and make some gloves with its fur! And that is the end of it! I won’t have anything else and I will die out of hunger!

The cat, who was listening stated to talk:

OH dear master! Don’t be sad at all! Just give me a bag and a pair of boots! The will show you that I’m not such a bad inheritance!

The boy, who saw many trick from the cat over all that years, which it performed to catch mice like pretending to be dead or hiding in the grain. So he thouth:

It doesn’t seem impossible that this cat could help me!

So he gave his bag to the cat and spend his last coins for buying a pair of boots for it!

looking gallant in the boots, he put bran and corn in his bag and put it around his neck. Then he slept near rabbit nest, pretending to be dead. He waited for innocent rabbits to come around and look for corn and bran.

Not very long after, a stupid naughty rabbit came and jumped into his bag. The Puss quickly closed the bag. Happy with his caught, He went to the palace and asked for talking to the emperor!

OH! His Majesty! I brought you a warrior rabbit! My proud master, Marquis of Carabas, ordered me to present to you.

Tell your master that I thanked him and he does me a great deal of pleasure.

After that, Puss again hid in the cornfield, holding still his bag open, and when a brace of partridges ran into it he closed the bag and caught them both. He went and made a present of these to the king, as he had done before of the rabbit. The king, in like manner, received the partridges with great pleasure, and ordered him some money for drink.

In this way, the cat continued for two or three months to bring presents to the king, always saying that they were from his master, the Marquis of Carabas. One day in particular, he heard at the palace that the king was planning to drive in his carriage along the river bank, and he decided to take his daughter with him. The Princess was the most beautiful girl in the kingdom.

Puss in Boots said to his master:

Follow my lead and your future is made. You have to but go and wash yourself in the river, in the place that I shall show you, and leave the rest to me.

The youngest son did the exact him, without knowing why or wherefore. While he was washing, the king passed by, and the cat began to cry out:

Help! Help! My Lord, Marquis of Carabas, is drowning!

At this noise the king put his head out of the coach window, and finding it was the cat who had so often brought him such good things, ordered his guards to run quickly to the aim of his Lordship, the Marquis of Carabas.

While they were helping the poor Marquis out of the river, the cat came up to the coach and told the king that while his master was washing, there came by some Thieves, who took his clothes:

Thieves! Thieves! He moaned!

This tricky cat had hidden the clothes under a great stone. The king immediately commanded the guards of his wardrobe to run and prepare one of his best suits for the Lord Marquis of Carabas.

The king was very happy to meet the Marquis of Carabas. The Miller’s boy looked really handsome in royal clothes. The king’s daughter took a secret glimpse to him. And soon, she fell in love with him because of his manners and good look!

The king invited him to sit in the coach and ride along with them. Celebrating the progress of his project in his heart, the cat started to march before the coach. after a while, He saw countrymen who where mowing a meadow:

OH you kind hearted people! I order you to tell the king that this meadow belongs to my master, Marquis of Carabas, or I will command those guards to kill you all!

Moments later, The king asked the countrymen:

Who owns this meadow that you are mowing, people?!

To my Lord Marquis of Carabas! answered they altogether, since the cat scared them to death!

You see, your majesty, said the Marquis, this meadow gives a plentiful harvest every year!

They started moving again. The Puss who was still walking in front of them, met with some reapers, and said to them:

Good people, you who are reaping, you have to tell the king that all this corn belongs to the Marquis of Carabas, I’ll order those soldiers to kill you.

The king, who passed by a moment after, wished to know to whom all that corn, asked the reapers:

Who does own this corns?

To my Lord Marquis of Carabas, replied the reapers.

Then the king said:

Let us now head to your castle.

The miller’s son, not knowing what to reply, looked at puss. The cat said:

OH your Majesty! I need one hour to go and get ready the castle for your presence! So I have to ask you wait that long if there is no problem.

With that, she jumped away and went to the castle of a huge giant and asked to see him, saying:

I could not pass so near my home without having the honour of paying my respects to you!

The giant received him as civilly as a monster could do, and made him sit down.

I have been assured said the cat, that you have the gift of being able to change yourself into all sorts of creatures as you wish; you can, for example, transform yourself into a lion, or elephant, and the like.

That is true! I’m going to prove this by transfer into a lion in this very moment!

Puss was so terrified at the sight of a lion so near him that he immediately climbed up the curtains, not without difficulty. A little while after, when Puss saw that the ogre had resumed his natural form, he came down and admitted he had been very much scared.

Although I doubt that you be able to save your self from the king’s army! He is coming here by the mean of destroying you.

The monster looked out of the window and saw the king waiting outside with his soldiers, and said:

What shall I do? How can I save myself?

Puss answered:

I suggest you transfer into something small and hide!

In an instant, the ogre turned himself into a mouse, and began to run about the floor. Puss run after him and ate him up in one second! Then he went to the door to welcome king into the castle:

Your Majesty is welcome to this castle of my Lord Marquis of Carabas!

What! My Lord Marquis, cried the king. Does this castle also belong to you? This is the most beautiful building in my kingdom! Let us visit inside!

The Marquis gave his hand to the princess, and followed the king, who went first. They passed into a spacious hall, where they found a magnificent rum punch, which the giant had prepared for his friends, who were that very day to visit him.

The friends, however, dared not to enter, knowing that the king was there. His Majesty was completely charmed with the good qualities of my Lord Marquis of Carabas, as was his daughter, who had fallen violently in love with him, and seeing the vast estate he possessed, said to him:

I would love you to be my son in law, Lord Marquis of Carabas,, If you don’t mind!

The Marquis, accepted the king’s idea and married his daughter the very same day! So my kids! The youngest boy became a prince and the Puss became a wealthy lord who didn’t have to chase mice again!

 

Source:

Moonzia

Wikipedia

moral stories for kids - free

moral stories for kids - free

 

 

Stella and the sun moral story for kids

 

 

z5_bmr5.jpg

 

once upon a time there was a cute girl named Stella who liked to climb everything. She was going up on the chair! She used to climb on the table and in short, she climbed on everything! She even climbed trees.

Stella wanted to climb so high that she could catch the sun with her little hands! One day, Stella’s parents took her to a very, very high mountain! Even though Stella became very tired on the way. She was was happy Because she knew that when she reached the top of the mountain, she would be very close to the sun and she thought that she could take it from the sky for herself.

After hours of climbing, Stella and her mother and father reached the top of the mountain! But the sun was still in the sky and Stella could not reach it. That’s why she turned to his father and said:
Dad! Can we take the sun home with us?

Stella’s father tried to take the sun, but after a little effort he said:
No! My hand does not touch the sun!

But suddenly a thought came to his mind! He said to Stella:
Maybe if you sit on my shoulder, you will reach it!

Stella sat on dad’s shoulders with her mother’s help. When Dad stopped, Stella was closer to the sun! Stella stretched her hand and stretched until finally she was able to hold the sun in her hand. Stella smiled happily! Now she could take the sun home to keep for herself! But as soon as Stella put the sun in her pocket, everything got dark and it started to get cold! But it didn’t matter to Stella! Because the sun was in her pocket and it warmed her! Stella was so happy that she didn’t notice any of this happening!
After playing with the sun for a while, Stella said:
We have to go back home so I can show the sun to my friends and play together!

A few hours later, when Stella and her parents arrived in the city, everyone in the city was sleeping, because it was night! Stella waited for a few more hours, but still it was not morning and no child came out of the house. All the houses were closed. All the flowers had faded and a cold wind was blowing.
When Stella saw that the morning did not come, she put the bright and luminous sun in the drawer and fell asleep!

A few hours later he woke up with a sound! The children were singing in the street! They read one poem after another:
It’s dark everywhere
how cold the weather is
I wish the sun would return to the sky
Golden and bright sun
where are you?
Maybe someone came
He took you and put you in his pocket!
kind sun
come back to the sky

Stella quickly went to her friends and said:
Guys! Guys! I didn’t know that if there is no sun, it will be cold everywhere and the trees will dry and the sky will be dark!

Do you know where the sun is? children asked confused.

Stella told the story to her friends and showed the sun to her friends! All the children’s eyes sparkled! All of them wanted to take the sun for themselves! But they understood that if they take the sun for themselves, the whole world will be dark and it will never be morning again! That’s why they said:
Stella! Where did you get the sun? We have to put it back in its place!

 

 

 

Timmy, the king of jungle moral story for kids

 

 

 

In a green forest, many small and big animals lived. Every morning, when the sun rose, all the baby animals gathered by the river and played together! Then they would sit and eat the food that their mother had prepared.

Timmy was a little tiger cub who happily woke up every morning, took his food bowl, and went to the river! But when it was time to eat, he would always take his food dish and go behind the trees and eat secretly. One day when he was eating his food, he heard laughter! He looked behind him and saw baby lizard and baby lion laughing loudly!

Timmy asked angrily.
Why are you laughing?

The baby lion said:
Ah! Do you want me to give you some of my food to eat?

Baby lizard said:
Do you only eat so much with your big body?

Timmy was upset and ran home crying! When her mother saw her crying, she asked sadly:
Dear son! What happened?

Timmy cried:
Baby animals bring a lot of food with them every day! But I am an intelligent tiger cub; my food is the least!

His mother said:
Well, I will feed you as much as you like! Are you hungry?

Timmy said:
No!

His mother said:
So why are you crying?

Timmy said:
Because the kids make fun of me and say that I eat the least! They say that whoever eats more is stronger!

Timmy’s mother said:
It’s not like that, my son! Everyone eats as much as he can! They eat all the meat their father brings them every day, but you keep some of it in a safe place every day.

Timmy asked:
What does it mean? A safe place?

His mother said with a laugh.
You will understand what I mean later!

Days passed and passed until one day, the crow woke everyone up and said:
I have hot news! The king of the jungle has woken up! The race is on its way! What does the king think? All the people of the forest! Please, everyone, come to the shelter! We must go to see the lion king, the king of the jungle.

All the animals went to the big lion sanctuary with their babies! The lion came out of his shelter and said to the animals:
Today I want to choose the future king of the jungle.

All the animals were happy to hear this news. Lion continued:
But choosing the king of the jungle takes work. That’s why we have to hold a contest! Any baby animal that can bring the crown of the king of the jungle from inside the cave of the mountain will become the king of the jungle!

The next day, all the baby animals went to the high mountain with a small backpacks.

Timmy ‘s mother also put a food container in Timmy ‘s backpack and said to him:

Remember when I told you that you keep some of your food in a safe place every day?

Timmy said in surprise:
Yes!

His mother showed him the dish and said:
These are the same foods! When you reach the mountain, give this dish to Mr. Eagle!

Timmy asked:
Mr. Eagle?

His mother laughed and sent him to the high mountain!

When all the baby animals reached the mountain, they saw a giant and angry eagle standing in front of the cave door, not allowing anyone to enter the cave. He growled:
Baby animals! What have you brought me?

The baby animals looked at each other! But no one had anything to give Mr. Eagle! At the same time, Timmy took out the food container his mother had given him from his bag and gave it to Mr. Eagle! When Mr. Eagle saw the dish full of meat, his eyes sparkled, and he said:
What an intelligent baby tiger! You are allowed to enter the cave and take whatever you like!

 

 

Source: moral stories for kids

بسته بندی مواد غذایی در سال 1402

چاپ و بسته بندی مواد غذایی در سال 1402

z1_f22g.jpg

 

صنعت چاپ و بسته بندی یکی از صنایع زیربنایی در کشورهای در حال توسعه است. نقش مهمی در توسعه صادرات، تجارت و روابط اقتصادی بین کشورها دارد.

برای نشان دادن وضعیت این صنعت، در حال حاضر کشورهایی در جهان هستند که با تقویت صنعت چاپ و بسته بندی تبلیغاتی می توانند درآمد زیادی از تجارت جهانی کسب کنند.

اما در مقابل این دسته از کشورها، کشورهای دیگری در جهان وجود دارند که علیرغم مزیت های اقتصادی در تولید بسیاری از محصولات، صرفاً به دلیل عدم وجود یک محصول قوی از بخش بزرگی از بازار مصرف جهانی کنار گذاشته شده اند. ایران بدون هیچ تعارفی در رتبه اول این کشورها قرار دارد. شواهد موجود نشان می دهد که در حال حاضر برخی از صادرکنندگان ایرانی محصولات خود را با کمترین قیمت جهانی به کشورهای شناخته شده صنعت بسته بندی می فروشند و این محصولات را با چند برابر قیمت خرده فروشی مجددا بسته بندی می کنند.

 

نقش چاپ و بسته بندی در روی فروش محصولات

تبلیغات تاثیر زیادی بر فروش محصول دارد. امروزه بسته بندی آنها یکی از راه های تبلیغ و بازاریابی محصولات می باشد. تبلیغات رایگان و خلاقانه را می توان روی کاغذ کادو انجام داد. شما می توانید محصولات و خدمات خود را از طریق تبلیغات به مشتریان معرفی کنید. امروزه چاپ اطلاعات بسته بندی محصولات یکی از مهمترین ابزارهاست. اما باید در این کار تخصص لازم را داشته باشید و روش درست و مناسب را انتخاب کنید.

زمانی که نام محصول، ترکیبات و اجزای آن، تاریخ مصرف، تاریخ ساخت و انقضای محصول، شرایط نگهداری آن و موارد مفیدی از این دست بر روی بسته بندی درج شود، اعتماد مشتری را جلب می کند. در عین حال نوع چاپ و بسته بندی نیز در این زمینه نقش بسزایی دارد. هرچه طراحی نوآورانه و خلاقانه تر باشد، توجه بیشتری را به خود جلب می کند. پس فقط محصولات خود را بسته بندی نکنید. سعی کنید تکنیک های جدید و مدرن، طراحی به روز و غیره را در بسته بندی قرار دهید تا توجه مشتری را به خود جلب کنید. کیفیت محصول نیز در جلب اعتماد مشتری نقش دارد.

 

نقش بسته بندی در صادرات

با رقابت شدید در بازار بین المللی، بسته بندی محصولات بسیار مهمتر از قبل شده است. در این بازارها، تولیدکنندگان و صادرکنندگان به انواع بسته بندی، طرح ها، چاپ و ... توجه زیادی دارند و آنها را یکی از ابزارهای بازاریابی خود می دانند. طراحی بسته بندی نقش مهمی در این امر ایفا می کند. طراحی خلاقانه به ما امکان می دهد نظرات مشتریان بیشتری را جلب کرده و محصولات خود را رقابتی تر کنیم. نکته دیگری که در زمینه صادرات و نقش بسته بندی می توان به آن اشاره کرد، اهمیت بازیابی و استفاده مجدد از بسته بندی محصولات به ویژه بسته بندی مواد غذایی است.

امروزه موضوع محیط زیست و حداقل آسیب های وارده بسیار مورد بحث قرار گرفته است تا بتوان بسته بندی را بازیافت کرد و بیش از پیش به چرخه طبیعی بازگرداند.

 

سخن آخر

بسته بندی بخشی از فروش است و تا حدودی می توان آن را جزء مهمی از آن دانست. اهمیت بسته بندی و استفاده از سلفون opp در این است که با انجام صحیح آن می توانید موفق تر از رقبای خود در بازار باشید. بسته بندی عالی با طراحی منحصر به فرد، چاپ و نوع کاغذی که در تولید آن به کار می رود، نقش مهمی در جلب اعتماد و توجه مصرف کنندگان دارد. بسته بندی باید به گونه ای باشد که بتواند به عنوان یک ابزار تبلیغاتی رایگان و کاربردی با محافظت و جلوگیری از آسیب به محصول به ویژه محصولات غذایی و دارویی، فروش را افزایش دهد.